جدول جو
جدول جو

معنی ده حیدر - جستجوی لغت در جدول جو

ده حیدر
(دِهْ حَ دَ)
دهی است از دهستان بالا شهرستان نهاوند. واقع در 65هزارگزی جنوب نهاوند. سکنۀ آن 287 تن. آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَرْ رَ حَ دَ)
دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 8هزارگزی شمال الیگودرز و 6هزارگزی شمال خاور ازنابه الیگودرز، با 293 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بالا بخش طالقان شهرستان تهران. واقع در 26هزارگزی خاور شهرک. آب آن از رود خانه گندآب تأمین می شود. سکنۀ آن 200 تن. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان پشتکوه بخش نیر شهرستان یزد. واقع در 35هزارگزی شمال باختری نیر. دارای 1046 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان همایجان بخش اردکان شهرستان شیراز. واقع در 39هزارگزی جنوب اردکان. سکنۀ آن 135 تن می باشد. آب آن از رود خانه شش پیر تأمین می شود. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
نام یکی از دهستانهای حومه شهرستان خرم آباد. این دهستان در شمال شهر واقع و محدود است از خاور به دهستان چقلوندی از باختر به دهستان ویمله. از شمال به بخش سلسله. از جنوب به دهستان کرگاه بخش ویسان. آب آن از رود خانه خرم آباد و قنوات و چشمه سارهای متعدد. از 30 آبادی تشکیل گردیده و جمعیت آن در حدود 7800 نفر و ساکنین از طوایف حسنوند، بیرالوند، کمالوند و سادات می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَهْ)
نوعی از تفنگ یا تپانچه که ده فشنگ در خزانه یا خشاب آن جا گیرد. (یادداشت مؤلف). که در یک نوبت فشنگ گذاری ده بار پیاپی تواند تیرافکند
لغت نامه دهخدا
(دِهْ خَ)
دهی است از دهستان پشت بسطام بخش قلعۀ نو. واقع در 5هزارگزی باختری شوسۀشاهرود به گرگان دارای 167 تن سکنه است. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان و بخش کردیان شهرستان جهرم. واقع در 10هزارگزی خاور قطب آباد. سکنۀ آن 733 تن. آب آن از چشمه و قنات شور و آب باران تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل. واقع در 4هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد کنار راه مالرو ده دوست محمد به زابل. سکنۀ آن 150 تن. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان زنگی آباد بخش مرکزی شهرستان کرمان. واقع در 60هزارگزی شمال باختری کرمان. سکنۀ آن 700 تن. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(حَ دَ)
نامی است که به حضرت علی (ع) دهند. زنان در حمام آنگاه که سوگند خوردن خواهند کف دست بر زمین صحن حمام زنند و گویند به این شاه حیدر. (یادداشت مؤلف). زنان دو کف دست را بقوت بر زمین حمام زنند و گویند: به این شاه حیدر. یا: قسم به این شاه حیدر بمعنی قسم به این حمام. (یادداشت مؤلف). رجوع به علی (ع) شود
لغت نامه دهخدا
(حَ دَ)
دهی از دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز. دارای 80 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(حَ دَ)
دهی از دهستان قلعه گری بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان در 13هزارگزی شمال خاوری سنقر و 2هزارگزی خاور راه فرعی سنقر به خسروآباد دامنه. سردسیر. سکنه 95 تن. آب از قنات و چشمه است. محصول آن غلات، دیمی، انگور. شغل اهالی زراعت. صنایع دستی قالیچه، جاجیم، پلاس بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَحَ دَ)
دهی از دهستان هویان بخش ویسیان شهرستان خرم آباد که در 35 هزارگزی باختری ماسور، کنار باختری راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک واقع است. جلگه ومعتدل است و 200 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه خرم آباد. محصولش غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش اتومبیل رو است. ساکنین این آبادی از طایفۀ ویس کرم می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بُ نَ حِ دَ)
دهی از دهستان عقیلی بخش عقیلی است که در شهرستان شوشتر واقع شده است. دارای 200 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ حَ دَ)
بیگزاده حیدری. از ایلات اطراف ساوجبلاغ مکری آذربایجان و مرکب از 1500 خانوار است. شغل آنها زراعت و گله داری است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 110 شود
لغت نامه دهخدا
از مراتع لنگای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی